سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق (سه شنبه 86/2/18 ساعت 9:59 صبح)

                           نمایش تصویر در وضیعت عادی      

عشق در لحظه پدید می آید، دوست داشتن در امتداد زمان .
عشق معیارها را در هم می ریزد ، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا میشود.
عشق ویران کردن خویش است و دوست داشتن ساختنی عظیم .
عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد، دوست داشتن از شناختن سرچشمه می گیرد .
عشق قانون نمی شناسد ، دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین طبیعی است .
عشق فوران می کند چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیم دوست داشتن
 جاری می شود چون رودخانه بر بستری با شیب نرم .
عشق ، دق الباب نمی کند ، حرف شنو نیست ، درس خوانده نیست ،درویش نیست،
حسابگر نیست ، سر به زیر نیست ، مطیع نیست ،دیوار را باور نمی کند.کوه را باور نمی کند ،گرداب را باور نمی کند ، زخم دهان باز کرده را باور نمی کند ،مرگ را باور نمی کند؛
و در آخر سربازی نرفته نیست؛ دشمن هم نیست .
عشق لطفی است بی معنا
عشق موجی است بی دریا
عشق افسانه ای است گنگ
عشق سوختن وخاکستر شدن است
پرنده را دوست دارم نه در قفس
عشق را دوست دارم نه برای هوس
تو را دوست دارم تا آخرین نفس!!!
دوست داشتن برتر از عشق است...
                                                             





پس چرا ...؟ (چهارشنبه 86/2/12 ساعت 9:12 عصر)

نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی

اولین شنیده ها برای هر کسی با اولین نجواهای مادران از راه می رسد . این آغاز آشنایی با یکی از مهمترین نشانه های هویت انسانی است آنچه که هویت تاریخی و فرهنگی هر ملتی را کامل می کند و حافظ ریشه ها و باورهای دیرپا و حلقه ارتباط در جوامع بشری است . چیزی که نبودن آن برای ما قابل تصور نیست .

زبان مادری ماجرایی است همیشگی از لحظه تولد تا لحظه مرگ .

از زمانی که ارتباط با دنیای بیرونی با شنیدن آوازهای مهر مادری آغاز می شود تا زمانی که آخرین وصیت و سفارش پیش از آخرین سفر گفته می شود .

                          پس چرا ....؟





عشق یعنی ... (یکشنبه 86/2/9 ساعت 6:36 عصر)

                              نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی

 عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و در یا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی عشق یعنی بندگی آزادگی

عشق یعنی             .............................خودت میدونی





تا به حال (چهارشنبه 86/2/5 ساعت 9:29 عصر)

                                             

تا به حال زیر نجوای باران زیسته ای ...تا به حال زیر تپش های آسمان رقصیده ای ...
رقص هر لحظه به رنگ تنهایی ...
در سکوت مروارید های آسمانی ...
تا به حال هم رنگ این آسمان گشته ای ...
تا به حال هم صدای این سرود گشته ای ...
تا به حال گوش به این آسمان لاجوردی دوخته ای ...
این صدای گریه هر پری که دور افتاده از این همه زیبایی ...
زیبایی چشمان خیس تو ... زیبایی آن صورت درخشان تو ... زیبایی آن صدای گیرای تو ...
هر لحظه اشکی پشت اشکی می چکد...
تا که شاید ببارد در نگاه ماه تو ...
تا که شاید پیوندی دهد دستان تو ...
در نگاه گم گشته این آسمان در دیدار تو ...
تا به حال زیر قطرات باران گم گشته ای...
تا به حال در سکوت این همه نجوا بیدار گشته ای...
این همان خواهش دیدار توست ...
این همان گم گشته امید در دیدار توست .....





برو دیگر برو (سه شنبه 86/2/4 ساعت 11:12 صبح)

                                                                           

 

مطمئن باش ... برو ضربه ات کاری بود دل من سخت شکست و چه بی رحمانه !!!!!!!!!! به من و سادگیم خندیدی به منو عشقی پاک که پر از یاد تو بود تو برو ... برو تا راحت تر تکه های دل خود را سر هم بند زنم.

برو زیبا بروتنها میان نامه هایت می نوشتی زندگی زیباست و من هم زندگی را در تو می دیدم برو استاد خوبی ها به من درس وفا دادی خیالی نیست درد بی تو بودن را تحمل بهترین راه است و من هم خوب فهمیدم وفا یعنی خداحافظ         

                                          نمایش تصویر در وضیعت عادی





هیچ وقت دل به کسی نبند (یکشنبه 86/1/19 ساعت 7:37 عصر)

                                   

 هیچ وقت دل به کسی نبند...چون این دنیا اینقدر کوچیکه که توش 2 تا دل کنار هم جا نمی شن...!!ولی اگه دل بستی,هیچ وقت ازش جدا نشو ...!چون این دنیا اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی...!!!!

ویلیام شکسپیر میگه: کسی را که دوسش داری ازش بگذر، اگه قسمت تو باشه بر می گرده ، اگر هم بر نگشت حتماً از اول مال تو نبوده پس بهتر که رفت

خدایا ! مگذار دعا کنم که مرا از دشواری ها و خطرهای زندگی مصون داری ، بلکه دعا کنم تا در رویاروئی با آنها بی باک و شجاع باشم . مگذار از تو بخواهم درد مرا تسکین دهی ! بلکه توان چیرگی بر آن را به من ببخشی

خداوندا ! دستانم خالی اند و دلم غرق در آمال. یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن

خداوند به ما دو دست داده است، یکی برای گرفتن و دیگری برای دادن ما مخزن هایی نیستیم که برای ذخیره چیزها ساخته باشند .ما کانال هایی هستیم برای تقسیم چیزها

بهترین دوست اون دوستی که بتونی باهاش روی یک سکو ساکت بشینی و چیزی نگی و
  وقتی ازش دور میشی حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی.

ما واقعاً تا چیزی را از دست ندیم، قدرش را نمی‌دونیم،ولی در عین حال تا وقتی که چیزی
 رو دوباره بدست نیاریم، نمی‌دونیم چیزی را از دست دادیم.

اینکه تمام عشقت رو به کسی بدی، تضمینی بر این نیست که اون هم همین کارو بکنه
 پس انتظار عشق متقابل نداشته باش، فقط منتظر باش تا اینکه عشق آروم تو قلبش رشد
کنه و اگه اینطور نشد، خوشحال باش که توی دل تو رشد کرده.

در یک دقیقه میشه یک نفر رو خرد کرد، در یک ساعت میشه کسی را دوست داشت و در
 یک روز میشه عاشق شد ولی یک عمر طول می کشه تا کسی را فراموش کرد .

دنبال نگاه‌ها نرو، چون میتونن گولت بزنن، دنبال دارایی نرو چون کم‌کم افول می‌کنه دنبال کسی برو که باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با یک لبخند میشه یه روز تیره را روشن کرد.
 کسی را پیدا کن که تو را شاد کنه.

دقایقی توی زندگی هستن که دلت برای کسی اونقدر تنگ میشه که میخوای اونو را از رویات بیرون بکشی و توی دنیای واقعی بغلش کنی
 
رویایی رو ببین که میخوای. جایی برو که دوست داری.چیزی باش که میخوای باشی. چون 
فقط یک جون داری و یک شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی.

آرزو می‌کنم به اندازه کافی شادی داشته باشی تا خوش باشی، به اندازه کافی بکوشی
  تاقوی باشی، به اندازه کافی اندوه داشته باشی تا یک انسان باقی بمونی و به اندازه کافی امید تا خوشحال بمونی .

همیشه خودتو جای دیگران بگذار، اگر حس میکنی چیزی ناراحتت میکنه، احتمالاً دیگران
را آزار میده.

شادترین افراد لزوماً بهترین چیزها رو ندارن، اونا فقط از اونچه تو راهشون هست بهترین  استفاده رو میبرن.

شادی برای اونایی که گریه می‌کنن و یا صدمه می‌بینن زنده است. برای اونایی که دنبالش
 میگردن و اونایی که امتحانش کردن. چون فقط اینها هستن که اهمیت دیگران رو تو
زندگیشون میفهمن.

عشق با یک لبخند شروع میشه، با یک بوسه رشد میکنه و با یک اشک تموم میشه.
روشنترین آینده همیشه روی گذشته فراموش شده، شکل میگیره. نمیشه تا وقتی که دردها و رنجها را دور نریختی، توی زندگی به درستی پیش بری.

وقتی به دنیا اومدی، تو تنها کسی بودی که گریه می‌کردی و بقیه می‌خندیدن. سعی کن
یه جوری زندگی کنی که وقتی رفتی، تنها تو بخندی و بقیه گریه کنن.

                                                 



برای تو می نویسم (یکشنبه 86/1/19 ساعت 3:46 عصر)

                                     

برای تو می نویسم:  دیدگانم برای این آمده اند تا تو را تماشا کنند.
برای تو می نویسم : لبانم برای این آمده اند تا نام تو را فریاد کنند.
برای تو می نویسم : دستهایم برای این آمده اند تا به دور تو حلقه شوند.
برای تو می نویسم : گامهایم برای این آمده اند که به سوی تو بشتابند.
برای تو می نویسم : قلب من برای این آمده است که تو رو بستاید.
برای تو می نویسم : دل من برای این آمده است که تو را در خود بنشاند
برای تومی نویسم : جان من برای این آمده است که به پای تو قربان شود
برای تو مینویسم :
به جای دسته گل بزرگی که فردا بر قبرم نثار می کنی
امروز با شاخه گل کوچکی یادم کن
بجای سیل اشکی که فردا بر مزارم می ریزی
امروز با تبسم مختصری شادم کن
بجای آن متن های تسلیت گویی که فردا در روزنامه ها برایم می نویسی امروز با پیام کوچکی خوشحالم کن

من امروز به تو نیاز دارم نه فردا

                                



اگر عشق نباشد (چهارشنبه 86/1/15 ساعت 8:20 عصر)

                                           

  

                                          نمایش تصویر در وضیعت عادی 



 

 اگر که عشق نباشد
 به سانِ یکه سوارانِ پهنه کابوس
 شبی سوارِ مرکبی از نورِ مرگ خواهم شد.
 و تا قیامتِ خاک
 تمامِ مردهِ شومم را
 از هفت خوانِ کینه افلاکیانِ بی فردا
 گذار خواهم داد.
 
 اگر که عشق نباشد
 به روسیاهیِ این روزهایِ بی ناموس
 شبی چراغ مرکبیِ بزمِ ننگ خواهم شد
 و تا شکستنِ تاک
 شرابِ کهنه روحم را
 از هفت خطِ مستیِ این خاکیانِ بی فردا
 گذار خواهم داد.
 
 اگر که عشق نباشد
 به کور چشمیِ این عاقلانِ بی قاموس
 شبی به قبرِ جنون مثلِ سنگ خواهم شد
 و تا غمی غمناک
 تمامِ پیکرِ فرسوده جنونم را
 از هفت پرسشِ فرزانگانِ بی سودا
 گذار خواهم داد.
 
 اگر که عشق نباشد
 در اوجِ وحشتِ افسانه هایِ دقیانوس
 شبی صلیبِ مقبره غارِ تنگ خواهم شد
 و تا طلوعِ وحشیِ آن تک غروبِ وحشتناک
 تفاله هایِ همه خوابهایِ خوبم را
 از هفت خوابِ کهنه این خفتگانِ بی غوغا
 گذار خواهم داد.
 
 اگر که عشق نباشد
 درون ِکوچهِ اندوهِ پیرِ خسته توس
 شبی شرابِ محفلِ پورِ پشنگ خواهم شد
 و تا سکوتِ شهوتِ سودابه هایِ بی ادراک
 صدایِ سرخِ گلویم را
 از هفتِ کوسِ وحشیِ تورانیانِ بی نجوا
 گذار خواهم داد.
 
 اگر که عشق نباشد
 می می رم .





عشق (چهارشنبه 86/1/15 ساعت 8:2 عصر)
امشب میخواهم تنهاییم را با گریه ی تنها تر ا ز خودم قسمت کنم، میخواهم اشکهایم را به میهمانی دل ترک خورده ام دعوت کنم، دلم طاقت لحظه ای دوری را ندارد، شاید این بار مرحمی شدند بر دل همیشه زخمی ام، شاید اینبار اشکهایم به رسم میهمانی، عکسی از تو را برایم هدیه بیاورند



عشق (چهارشنبه 86/1/15 ساعت 7:46 عصر)

عشق

معنای شعر است

الهام رؤیا هاست

هیجان رقص است

موسیقی آوازهاست

عشق

شور و شوق روح است

احساس قلب است

عشق

شعر رؤیاهاست

رقص آوازهاست

و

روح قلب هاست





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 5 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 48695 بازدید
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من
  •